گروه اقتصاد بینالملل : درحالیکه شاخصهای سهام در آمریکا به سرعت در حال صعودند، اقتصاد این کشور درگیر کندی رشد ناشی از سیاستهای تجاری و محدودیتهای مهاجرتی دولت ترامپ است. با این حال، صعود مداوم شاخص S&P۵۰۰ که از ابتدای سال میلادی نزدیک به ۱۵درصد رشد کرده، نشان میدهد که بخش مالی و واقعی اقتصاد آمریکا دیگر بهصورت موازی حرکت نمیکنند. پرسش اصلی این است که آیا بازار سهام میتواند به تنهایی موتور محرک اقتصاد شود و در صورت بازگشت رکود، چه پیامدی در انتظار این پیوند شکننده خواهد بود؟
رونق بورس؛ سوخت تازه اقتصاد آمریکا
اقتصاددانان سالهاست تکرار میکنند که «بازار سهام، اقتصاد نیست». اما تحولات ماههای اخیر نشان داده که این دو حوزه بیش از گذشته به هم گره خوردهاند. رشد شتابان بورس نه تنها از انتظارات سرمایهگذاران تغذیه میکند، بلکه با ایجاد احساس ثروت در میان خانوارها، میل به مصرف را نیز افزایش میدهد. این همان سازوکاری است که اقتصاددانان آن را «اثر ثروت» مینامند؛ یعنی افزایش ارزش داراییها باعث میشود مردم احساس کنند پولدارترند و در نتیجه بیشتر خرج میکنند.
به تعبیر جرج سوروس، سرمایهگذار معروف، رابطه میان بازار سهام و اقتصاد نوعی «بازتابندگی» است؛ به این معنا که افزایش قیمت داراییها خود به بهبود متغیرهای اقتصادی منجر میشود و همین روند مجددا قیمتها را بالا میبرد. این چرخه در دورههای رونق، به رشد بیشتر دامن میزند و در دوره رکود، همانقدر سرعت سقوط را افزایش میدهد.
به گزارش اکونومیست، اثر ثروت معمولا در بازار مسکن مشهودتر است؛ چرا که بخش اعظم پسانداز خانوارهای آمریکایی در داراییهای ملکی انباشته شده است. در سالهایی که قیمت مسکن بالا میرود، تمایل مردم به خرید کالاهای بادوام یا استفاده از تسهیلات بیشتر میشود. بررسیهای تجربی نشان داده است که افزایش یک دلاری در ارزش دارایی مسکن، بهطور متوسط بین دو تا شش سنت به هزینههای مصرفی میافزاید.
اما امروز بازار مسکن آمریکا از تبوتاب افتاده است. نرخهای بالای بهره وام مسکن باعث شده تقاضا برای خرید خانه کاهش یابد و معاملات نسبت به دوران رونق ۲۰۲۱ حدود یکسوم پایینتر باشد. بسیاری از مالکان حاضر نیستند وامهای با نرخ ۲ تا ۳درصد خود را با وامهای جدید ۶ تا ۷ درصدی جایگزین کنند. در نتیجه، قیمت مسکن رو به کاهش گذاشته و این بازار دیگر توان تحریک مصرف را ندارد.
در مقابل، رونق والاستریت نیروی تازهای به جریان تقاضا تزریق کرده است. هیجان پیرامون فناوری هوش مصنوعی سبب شده ارزش سهام شرکتهای تکنولوژی جهش یابد و حتی بنگاههای سنتیتر نیز از این جو مثبت منتفع شوند. شاخص موسوم S&P۴۹۳ (یعنی کل شرکتهای بزرگ به جز هفت غول فناوری) نیز به بالاترین سطوح چند دهه اخیر رسیده است. هرچند مطالعات پیشین نشان میدادند اثر ثروت ناشی از بورس ضعیفتر از مسکن است، اما ظهور پلتفرمهای معاملاتی جدید نظیر رابینهود، سرمایهگذاری را برای عموم آسانتر و هیجانیتر کرده است. این امر سبب شده سرمایهگذاران خرد، بیش از هر زمان دیگر خود را در متن رونق مالی احساس کنند.
ذینفعان اصلی
افزایش قیمت سهام البته بیش از همه به نفع ثروتمندان است؛ زیرا سهم داراییهای بورسی در سبد ثروت آنها بسیار بیشتر از طبقات متوسط و پایین جامعه است. از آنجا که خانوارهای پردرآمد تمایل کمتری به افزایش مصرف در برابر رشد دارایی دارند، این امر میتواند اثر کلی ثروت را تا حدی خنثی کند. با این حال، در دهههای اخیر ترکیب سرمایهگذاران تغییر کرده است. در سال ۱۹۸۹ تنها ۳درصد از خانوارهای واقع در یکپنجم پایین درآمدی، سهام در اختیار داشتند. اما طبق دادههای فدرالرزرو، این سهم در سال ۲۰۲۲ به ۱۷درصد رسیده و در میان طبقات متوسط از ۲۹درصد به حدود ۶۰درصد افزایش یافته است. بنابراین رونق اخیر بازار سهام، گروههای بیشتری از جامعه را بهطور مستقیم درگیر کرده است.
به نظر میرسد همین گسترش مالکیت سهام، برخی پدیدههای نامعمول اقتصاد امروز آمریکا را توضیح میدهد. از جمله اینکه در سالهای اخیر، خانوارهای ثروتمند توانستهاند سطح مصرف خود را با سرعتی بسیار بیشتر از دیگران افزایش دهند، درحالیکه رشد اشتغال با این روند همپای نبوده است. به بیان دیگر، بخش قابلتوجهی از رشد مصرف در ماههای اخیر نه از محل درآمد، بلکه از محل احساس ثروت ناشی از افزایش ارزش داراییها تامین شده است.
بانک گلدمن ساکس پیشبینی کرده است که اثر ثروت ناشی از رشد ارزش داراییها میتواند رشد سالانه مصرف را در سهماهه سوم امسال حدود ۰.۳واحد درصد و در سال آینده حدود ۰.۲ واحد درصد بالا ببرد. اگر قیمت سهام و مسکن بهترتیب ۲۵ و ۶درصد دیگر افزایش یابند – که البته رشد قابلتوجه اما نه بیسابقهای است – این اثر میتواند تا نیم واحد درصد به رشد مصرف بیفزاید. چنین رونقی میتواند اثر منفی سیاستهای انقباضی یا تعرفهای دولت ترامپ را تا حدودی جبران کند.
با این حال، اقتصاد آمریکا در برابر سمت معکوس این رابطه آسیبپذیر است. همانطور که افزایش ثروت میتواند مصرف را تحریک کند، سقوط بازار سهام نیز میتواند به سرعت تقاضا را کاهش دهد. ثروت خانوارهای آمریکایی اکنون معادل شش برابر تولید ناخالص داخلی کشور است که بالاترین نسبت تاریخی محسوب میشود. از این رو، هر افت قابلتوجهی در قیمت داراییها میتواند ضربهای سنگین به هزینهکرد خانوارها وارد کند. برآورد موسسه مشاورهای مککینزی نشان میدهد حدود ۶۰درصد از رشد ثروت آمریکا از سال ۲۰۰۰ تاکنون، «کاغذی» بوده است؛ یعنی افزایش ارزش داراییهایی که پشتوانه واقعی در رشد اقتصادی نداشتهاند.
منتقدان بازار سهام یادآوری میکنند که در آغاز قرن، ترکیدن حباب داتکام چگونه اقتصاد آمریکا را وارد رکود کرد. در آن زمان ارزش بازار سهام نسبت به تولید ناخالص داخلی نصف سطح فعلی بود. با این حال، تجربه سال ۲۰۲۲نیز درس مهمی دارد: سقوط ارزش سهام شرکتهای فناوری در پی سیاستهای ضدتورمی فدرالرزرو باعث شد ارزش داراییهای بورسی نسبت به GDP حدود ۲۵درصد کاهش یابد، اما رشد مصرف تنها اندکی کند شد و در مدت کوتاهی دوباره احیا شد.
این تجربه نشان میدهد که اگرچه بازار سهام امروز بیش از گذشته در تار و پود اقتصاد آمریکا تنیده است، اما هنوز همه آن نیست. رونق مالی میتواند موقتا ضعفهای ساختاری اقتصاد را پنهان کند، اما در صورت بروز افت ناگهانی، همین پیوند شکننده میتواند به پاشنه آشیل بزرگترین اقتصاد جهان بدل شود.
برای ارائه نظر خود وارد حساب کاربری خود شوید
نظرات